الهی به امید تو

همه مطالب از سر دلتنگی خواهد بود

الهی به امید تو

همه مطالب از سر دلتنگی خواهد بود

دوستان قدیمی یا دوستی های قدیم؟

يكشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۱:۱۴ ق.ظ

به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست


اول از همه خواهشمندم
اگر متن رو هم نخوندین فایل تصویری رو نگاه کنین ، جالبه به نظرم
ممنونم



دریافت
مدت زمان: 1 دقیقه 59 ثانیه


دوستان قدیمی

یا دوستی های قدیم؟

نمیدانم هرکه چه هست حس میکنم در این کش و قوص زندگی جایش خالیست!

برای مثال هیچ وقت آغوش یک دوست را فراموش نمیکنم.

همانی که در شرف ورود به دورقمی شدن سنّمان بودیم،

روز چهارشنبۀ قریب به بیست سال پیش که من در خانۀ خاله ام بودم  و   او در خانه پدربزرگ ، تلفن زنگ خورد، مارا به خانۀ پدر بزرگ دعوت کردند ؛ منتها این دعوت با دعوت های دیگر متفاوت بود، پدر بزرگ چند روزی بود که در بستر بیماری به سر می برد.

بین راه فقط از پنجره ماشین مناظر بیرون را نگاه میکردم !

با اون سن و سال کم شرایط را درک میکردم و میدانستم حتما خبری شده.

بالاخره رسیدیم خاله از در حیاط وارد خانه شد و من از اون یکی در .

اولین کسی که در به رویم باز کرد همان دوست قدیمی بود، لازم نبود چیزی بگوید ، از چهره اش غم می بارید؛همان پایین ، جلوی ورودی ، بی هوا دستانم را بر گردنش انداختم  و بی مهابا گریستیم.

و من تا عمر دارم آن گریه و آن آغوش را فراموش نمی کنم.

از آن رو ز به بعد پیوند دوستی مان روز به روز محکم تر شد. تاجایی که تا چند ماه پیش هر چند خانه هایمان 8_10  کیلومتری فاصله داشت اما هفته ای چند بار همدیگر را میدیدم. روزی در اوج رفاقتمان اتفاقی افتاد که تا چند ماه از هم کاملا بی اطلاع بودیم و از همدیگر خجالت می کشیدیم. تا اینکه باز روز دیگری اتفاقی با هم روبه روشدیم و دوباره دوستی مان اوج گرفت.
چه شب هایی نخفته ایم و تا طلوع صبح باهم گفتیم خندیدیم. 

هر چند این روز ها به علت مشغله زیاد دیگر مثل سابق همدیگر را ملاقات نمی کنیم.


یا رفیق دوره راهنمایی که فقط همکلاسی بودیم ، اما با ورود به دبیرستان و محیط جدید ، رفاقتمان رفته رفته بیشتر شد،آنقدر بیشتر که از همه اسرار همدیگر مطلع بودیم. رشته تحصیلی متفاوتی داشتیم و همه دوستانمان فکر میکردند باهم نسبت فامیلی داریم که اینقدر همیشه با هم هستیم ، حتی خیلی از مسیربرگشت به خانه را هم با هم بودیم.


چند ماه پیش در اوج روز های غمناکم زنگ زدم بهش  و قرار ملاقات گذاشتیم تا باز کمی  درد و دل کنیم ، بعد دوسال وقتی منو دید گفت فلانی چی کردی با خودت چقدر پیر شدی؟ ماجرای خودمو گفتم و چند ساعتی خیابان گردی کردیم.


دیروز هم همان دوست بهم زنگ زد و خبر فوت پدربزرگ همکلاسی مان را خبر داد.

به مجلس ختمش رفتیم و تا ظهر با هم بودیم .

نمیدانم چه چیز باعث شده تا دیگر این نوع دوستی ها کمرنگ شده؟

  • آشنای غریب

نظرات  (۸)

دیگه از اون دوستی ها نداریم...
پاسخ:
آره متاسفانه:(((
روزمرگی و دیگر هیچ!
پاسخ:
آره ، ولی تنها دلیلش نیست
نمیدونم شایدم شما درست میگید.
به قول حوا روزمرگی
پاسخ:
اهمممم :(
دلامون، مشکل از دلامونه... نمیدونم میگن بخاطر گناه دلا اینطور میشن، نمیدونم! 
پاسخ:
آره چند مورد هستن که دست به دست دادن !
دوست خوب نعمته بزرگیه
دوستان قدیمی شاید باشند ولی فک نکنم دوستی های قدیم امروزه باشه
موفق باشید
پاسخ:
حس و حال کلا کم شده
و همچنین شور و نشاط
جالب بود
ما گروه بچه های مدرسه ور هنوز داریم
بچه های دانشگاه
که دوازده ساله باهمیم
خیلی لازمه چنین دوستی هایی
شرط حیاته اصلا
پست خوبی بود

پاسخ:
بازم غلط تایپی خانم معلم :)))))
از شما بعیده !

ممنون
خوش به حالتون
من تو کل بیست و چند سال درس خوندن
رو هم رفته 3-4  واقعی و صمیمی به زور دارم


ممنون:)
معلم ادبیات نمیتونه غلط تایپی داشته باشه؟ بر چه اساسی اونوقت؟
پاسخ:
خب ادبیات خونده 
ناسلامتی تو مدرسه ورقه املا اصلاح میکنه

آخه الگو هست !!
اشکال تایپی با اشکال املایی یکیه به نظر شما ؟!
پاسخ:
نه هیچ وقت یکی نیست

من تسلیم!
من شکر خوردم 
منو ببخشید :))
دیگه تکرار نمیشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی