الهی به امید تو

همه مطالب از سر دلتنگی خواهد بود

الهی به امید تو

همه مطالب از سر دلتنگی خواهد بود

گاهی دوست دارم آرزو بر دل مادرم بمونه !

شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۵۵ ب.ظ

به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست


اقلیم آب و هوای شهرمون یه جوریه که زمستونا که خیلی سرده ، تابستوناش هم روزا خیلی گرمه ولی برخی شبها هوا خنک تر میشه و مطلوب تر. مخصوصا برا خونه هایی که از دو طرف شمال و جنوب به فضای آزاد دسترسی داشته باشن.

طی 5-6 دفعه ای که خونمون رو عوض کردیم به غیر از یه مورد ، همیشه خونمون از یه طرف پنجره داشت. و این باعث میشد اتاق خوابهامون پنجره ای رو به فضای آزاد نداشت. و ما مجبور میشدیم تابستونا رختخوابمون رو از اتاق خوابها برداریم و بریم حیاط ، پشت بوم و یا جلو پنجره .

خونه اولمون حیاط بزرگی داشت ، خیلی بزرگ .پدرم یه تخت دونفره و یه تک نفره رو کنار هم چیده بود و شبها خانواده چهارتاییمون تو حیاط و رو تخت میخوابیدیم. 5-6 سال بیشتر نداشتم.

باد وقتی درختانِ تبریزیِ سر به آسمون کشیده را تکان میداد صدای عجیبی می اومد .همیشه فکر میکردم پشت درخت الو که اون طرف ما قرار داشت کسی نگاهم میکنه و می ترسیدم. مخصوصا شبهایی که همه خوابشان برده بود و من هنوز بیدار بودم ؛ لحاف رو روی سرم میکشیدم و خودم رو به مادرم می چسباندم.

سالها گذشت دو سه بار خونمون رو عوض کردیم، ولی من باز وقتایی که با مادرم  میخوابیدم آرامش بیشتری داشتم.
یه مدت بعد تو یه خونه دیگه شبها میرفتیم پشت بوم .
بیست و چند سالم بود. و من باز بامادرم میخوابیدم . رو به آسمون میخوابیدیم و ماه و ستاره ها رو نگاه میکردیم . گاهی هم شهاب سنگ میدیدم.

یادمه تو یکی از اون شبها به مادرم گفتم : مامان منو دعا کن!
پرسید چرا مگه چی شده ؟
گفتم هیچی امروز یه گوه گنده تر از دهنم خوردم.:))
دیگه چیزی نگفت.

و من فرداش بزرگترش رو خوردم :)))
چه روزا و چه شبهایی بود...


چند شب پیش با مادرم دوتایی اونقدر گفتیم و یواشکی خندیدیم که نگو ، یه لحظه دیدم مادرم اونقدر خندیده که از چشماش اشک میاد.
 خیلی خوشحال شدم حتی می خواستم از شدت خوشحالی گریه کنم.
تو دلم گفتم خدایا : مادرم رو برامون نگه دار هاااااااااا
من هنوز آرزو ها دارم ، من هنوز با مادرم می خوابم هااااا.


مادربزرگم بچه های زیادی داشت ، آخریش که داییم بود ، بعد از همه ازدواج کرد، مادربزرگم همیشه میگفت : اگه فرزند این پسرم رو هم ببینم ؛ دیگه آرزویی بر دلم نمی مونه
تا اینکه دختر داییم به دنیا اومد و سی روز بعد ، روز پاتختی اون یکی نوه اش ، آرزو های مادربزرگ تمام شد. از دنیا رفت.

برا همینه گاهی به سرم میزنه و میگم کاش برخی از آرزوهای مادرم به دل بمونه.


  • آشنای غریب

نظرات  (۱۵)

😓 هیچوقت اینجوری نگو
پاسخ:
سلام
آخه تا آخرش رو خوندی؟
اول تا آخر بخون بعد نظر بده !
باشه؟؟؟؟

منتظر نتیجه گیری هستم ها
  • بهارنارنج :)
  • .....
    :(
    پاسخ:
    بابا اینقدر زود غمگین نشین!
    اول مطلب رو تا آخر بخونین بعد نتیجه گیری کنین !

    منتظر نتیجه گیری هستم هااا
    با اینکه شهری که زندگی میکنم ذره ای شبیه شهر شما نیست،
    با اینکه هیچوقت رو پشت بوم و ایوون و حیاط نخوابیدم (هر چند که فکر میکنم تجربه جالبی باشه :) )
    اما متنت انقدر حس داشت که ناخوداگاه قلب منم از قشنگی بچگیت تپید و چشمام با چند جمله آخرش اشکی شد...
    خدا مادر رو حفظ کنه و مادربزرگ رو رحمت!
    پاسخ:
    پشت بوم خوابیدن یه حس فوق العاده ای داره که من عاجزم از شرحش


    خواهش میکنم ، اینطوریا هم نیست
    آره منم وقتی مینوشتم چشمام اشکی بود
    (البته او نوشته رو کاغذ بود و من متن اصلی رو گم کردم:(( )
    ممنون
    اره تا اخرش رو خوندم. من آرزو کردم ارزو به دل مادرم بمونه. مادرم آرزو به دل از دنیا رفت و این طور که بوش میاد خودم هم ارزوی مادرم به دلم میمونه و از دنیا میرم، از این جمله بدم میاد یادم میفته چه آرزوی بدی کردم
    پاسخ:
    ای وای ببخشین
    من از سر اینکه دوستش دارم این جمله رو گفتم 
    تازه گفتم گاهی ، حتما نگفتم

    میدونین مادرم میگه انسان تا به راحتی رسید میمیره یا یه سختی میاد سراغش ، منم برا همین گفتم 

    در کل اگه ناراحت شدین شرمنده ام
    خدا حفظش کنه، همیشه هم اینجوری نیست
    ایشالله به آرزوهاش برسه و سالها سایه اش  بالاسرتون باشه
    پاسخ:
    خدا همه عزیزانمون رو حفظ کنه

    آمین رو بلند تر بگوووووووو :)))
    ممنون
  • بهارنارنج :)
  • خب خوندم همشو:|
    پاسخ:
    بعد 
    .... :( 
    نشانه غمگین بودن رو فرستادی ؟
    تازه چقدر تن تند میخونی؟
    چه عنوانِ هوشمندانه‌ای :)
    جز یه بخشش که دوست نداشتم اونطوری بگید بقیه واقعاً عالی بود :) خدا حفظشون کنه
    پاسخ:
    سلام
    ممنون
    میشه بگید کدوم بخشش؟؟؟
    بازم ممنون
  • بهارنارنج :)
  • خب دوحالت داره یا یه ناراحتی هست و کنار شادیاتونم حس میشه
    یا ناراحتین و میخواین تظاهر کنید به شادی که ته متن لو میرید!
    واضحه
    پستتون رو بخونید متوجه می‌شید
    سلام

    بین :) و :( گیر کردم
    -____-

    ان شاالله عاقبت بخیر بشیم
    پاسخ:
    سلام

    الهی که هیچ وقت بین دوراهی قرار نگیری!

    الهی آمین
    ممنونم
    ان شاءالله همیشه سایه مادر، پدر و...  بالای سرمون باشه و سالم و سلامت باشن : )

    یاد مادربزرگم افتادم؛ که این اواخر داییم... : (
    پاسخ:
    ان شاء الله

    جمله رو ناقص رها کردی نمیدونم چه آرزویی کنم
    به هرحال ممنونم
    داییم تصادف کرد و...

    با توجه به وضعیتی که مادربزرگم دارن این داییم خیلی بیشتر از بقیه هواش رو داشت.

    یاد اون روزها افتادم؛ امیدوارم برای هیچ مادری اتفاق نیوفته.
    پاسخ:
    :((

    :((

    الهی آ»ین
    همیشه فکرای قشنگ کنید
    پاسخ:
    چشم اطاعت میشه
    بی بلا..ببخشیدا
    پاسخ:
    ممنون
    خواهش
  • ستاد امر به معروف و نهی از منکر شهرستان کنگاور
  • http://setad-kangavar.blog.ir/

    وبلاگ ما رو لطفا دنبال کنید ما هم وبلاگ شما را دنبال می کنیم
    با تشکر

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی