به نام حضرت دوست ؛ که هر چه داریم از اوست
دیشب حدود ساعت یک و سی دقیقه بامداد ، طی دلتنگی زیاد و گشت و گذار لا به لای غزلیات حافظ و آواز های دلنشین استاد شجریان، به این غزل حافظ برخوردم.
از صبح چندین بار خواندمش ولی باز سیر نشدم.
این شما و این غزل کامل حافظ:
دارم عجب زِ نقش خیالش که چون نرفت
پ ن 1: اگه ریا نشه خط خودمه، از این بیت بسیار خوشم اومده بود صبح سرِ کار، بیکار بودم نوشتم. (بدون هیچ پیش زمینه ای و کپی از جایی)
پ ن 2: وقتی ارسال نظر فقط به صورت خصوصی هست ؛ هم پیام های خوبی دریافت میکنم . و هم میدونم که واقعا براتون ارزش خوندن داشت . بهم امیدواری میده.