برو آنجا که تو را منتظرند
به نام خدا
برو آنجا که تو را منتظرند.
واقعیت این بود که امروز عصر میخواستم کاری کنم و بعد پشیمان شدم
و شب هم در جایی میخواستم حرفی بزنم باز پشیمان شدم.با خود گفتم برم چی بگم و این تک مصرع به ذهنم آمد ، نوشتم و ارسال کردم
همان لحظات پیام ناشناسی فرستاده شد : (نیست نیست جناب!)
نسرین هم در زمزمههایش چنین نوشت :( اگه جایی منتظرمون نبودن چه کنیم؟!)
هر دو به یک موضوع مشترک اشاره کرده بودند و من نیز به همان درد دچار بودم.
اما چاره چه بود؟ چی میگفتم؟
خواستم کمی شوخی کنم که نشد.
واقعا اگه کسی منتظر مابود این حجم از اوقاتمون رو در تلگرام و دنیای مجازی سپری میکردیم؟
واقعا اگه کسی منتظر ما بود ، این همه کانال برا نوشتن نیاز بود؟
برا نوشتن حرفایی که کسی رو نداشتیم بهش بگیم اومدیم رو مخ اعضا پیاده کنیم.
بعد آن کلی فکر کردم. واقعا کجا چه کسی منتظر ماست؟
اگر کسی منتظرمان هست، چرا منتظره؟ نیتش چیست؟
مثلا صاحب کارم صبح منتظر منه تا برم و مغازه رو باز کنم . اما این منتظر ماندن آدمو بیشتر افسرده تر میکنه، مگه نه ؟
چند روز قبل خسته بودم ، از زندگی از روزایی که این طوری میگذره .
دلم یه کسی رو میخواست که صبح ها به عشق اون از خواب بیدار بشم، به عشق اون برم سرِ کار، به عشق اون بیام خونه.
دلم کسی رو میخواد که تو مراحل سخت زندگی بهم امید بده
کسی رو میخواد که فکرایی که واسه کار تو سرم هست رو وقتی بهش میگم ، بگه آره تو میتونی و بهم امیدواری بده. بگه تو شروع کن منم کمکت میکنم. کسی رو میخواد که وقتی شکست خوردم بگه ناراحت نشو از میسازیم. اون کلی حرف برا گفتن تو سرم میپیچید و خدا بهتون رحم کرد که ننوشتم.
کاش یه جای دور و سرسبزی بود اونایی که از زندگی روزمره خسته شدن ، اونجا جمع میشدیم و یه شهر کوچک میساختیم و همه به هم کمک میکردیم و در واقع "زندگی میکردیم ، زندگی رو"
99/06/18 00:48
- ۹۹/۰۶/۱۸
جای دور و سرسبزی وجود نداره !
باید همینجا رو ساخت
ایشالله ک خوب بسازیم
و انشالله اون یه نفر هم از راه برسه ... دعا گوییم !