الهی به امید تو

همه مطالب از سر دلتنگی خواهد بود

الهی به امید تو

همه مطالب از سر دلتنگی خواهد بود

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

۳۰
آبان

به نام خدای مهربان


ماه آبان، نمیدانم چرا در این ماه دلتنگ تر از همیشه میشوم
برخی ها با خواندن کتاب آرام میشن و من گاهی با خواندن شعر و بعضی وقتا هم که هیچ چیز آرامم نمیکند 


امشب شعر خواندم و خواندم و خواندم. 
واین تک بیتی ها وغزل ها رو گلچین کردم 

 شما هم دوست داشتین شعری تک بیتی بفرستین



یک نفر گفت: 
خدا، کاش که عاشق بشوم 
شد و در پیچ و خم عشق
خدا را گم کرد...

سید تقی سیدی


پدرم گاه صدا میزندَم شعر سپید...!!
بس که آشفته و رنجور و به هم ریخته‌ام...!

حسن دلبری



آن یار طلب کن که تو را باشد و بس
معشوقه ی صدهزار کس را چه کنی؟!

ابوسعید ابوالخیر


کفر را جا داده ای در قالب دین بیشتر
اعتقادم را به غارت برد، تلقین بیشتر

ماجرایم را به مجنون گفتم وخندید که
این همه دیوانگی، بس نیست؟ از این بیشتر؟


درکلاسِ عشق، استادِ فراق این گونه گفت

باهمه شادیم، با دلهای غمگین بیشتر


هرکه آمد طعنه‌ای بر ما زد و با خنده رفت

ناامیدم از همه، از یارِ دیرین بیشتر

شاعران مجموعه‌ی احساس‌های نادرند

شعر با آرایه خوب است و به تضمین بیشتر


"خواب دیدم رفته‌ای، تعبیر آمد میرسی

هرچه من دیوانه بودم، ابن سیرین بیشتر"

صادق ابراهیم زاده
بیت اخر از امیر علی سلیمانی




بازار قم از نقل لبت رو به کسادی است
بیچاره نکن حاج حسین و پسران را


مهدی نوروزی



هی نگویید: "رهایش کن اگر خواست خودش می آید"

خسته‌ام از کلماتِ "اگر" و "ممکن" و "صبر" و "شاید"


مرجان علیشاهی





عقل پرسید که دشوارتر از کشتن چیست

عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است




به غیر از رفتنت چیزی اگر هم بوده، یادم نیست
چنان شعری که می‌ماند به خاطر آخرین بندش


چه حالی داشتم با رفتنت؟ "سربسته" می‌گویم
شبیه حالِ مردی شاهدِ اعدام فرزندش

حسین زحمتکش




ابر و باد و مَه و خورشید و فلک در کارند
عاقبت داغ تو را بر دلِ من بگذارند


امیر نقدی



یک غزل گفتم برایش، در جواب این طعنه گفت:
مطمئنا آدمِ بیکار شاعر می‌شود"

سید یونس ناصری




پا به پا کردم و جان کندم و گفتم آخر

" دوستت دارم " و گفتی: " نظرِ لطفِ شُماست "


زیبا پالیزبان



کفر می گویم که ایمان نیز آرامم نکرد

گریه های زیر باران نیز آرامم نکرد


خواب می بینم که دنیا با تو شکل دیگری ست

خواب صادق یا پریشان نیز آرامم نکرد


دل که می گیرد نمی گوید کجا باید گریست

گریه کردن در خیابان نیز آرامم نکرد


توی تونل نعره خواهم زد...- خدایا با توام

جیغ های در اتوبان نیز آرامم نکرد


منتظر بودم که شاید... شعر آمد سر زده

بی تو این ناخوانده مهمان نیز آرامم نکرد


دوره گردی طالعم را دید...آیا سرنوشت...؟

فال های تلخ فنجان نیز آرامم نکرد


با چراغی زیر و رو کردم تمام شهر را

درد تنهایی انسان نیز آرامم نکرد


روسریت را بهم زد باد قدر لحظه ای

دیدن موی پریشان نیز آرامم نکرد

سعدیا گفتی که مهرش می رود از دل ولی

مهر رفت و ماه آبان نیز آرامم نکرد


سید علیرضا جعفری


  • آشنای غریب
۲۸
آبان

به نام حضرت دوست که هر چه داریم از اوست


سلام

دیروز یکی کارت بانک رو داد بهم و گفت فردا جابه جایی حساب دارم
تو برام انجام بده
قبلا توسط همون شخص به متصدیان بانک معرفی شده ام ، و کارای بانکیش رو انجام میدم

ولی امروز مبلغ متفاوت بود ، سه میلیارد و پانصد هزار ریال = معادل 350 میلیون ناقابل 

البته بیش از این مبلغ تو کارت بود ومن یه روز فرصت داشتم تا فرار کنم :))


الان از فیش بانکی هم عکس گرفتم تا منتشر کنم ولی گفتم تف به ریا ، و منتشر نکردم

خلاصه که بگم  من اینقدر مورد اعتمادم

همون شخص گوش شیطون کر خیلی منو قبول داره و خودش تو پایتخت با چند کارخونه دار در ارتباطه.

چند باریبهم گفته : فلانی خودم یکی از دخترای کارخونه دار ها رو میگیرم ، 
بچه به این درست کاری ، مردم منت بکشند دخترشون رو بهت بدن
شاید سرمایه آنچنانی نداشته باشی، من وساطت میکنم ، میگم این پسر خیلی پسره :)) (تف به ریا یادتون نره)
الانم وضعیت جوری شده که همه دنبال یه دادماد درست کار میگردن 
بعدش تو همون کارخونه مدیر جاییش میشی و پول هم به دست میاری 

و من لبخند زنان صحنه رو ترک میکنم ، بدون هیچ حرفی
و تو ذهنم میگم ، اگه بلدی تو شهر خودمون همون فلانی رو برام حلّش کنی یه دنیا ازت ممنونم،
البته شاید بتونه چون با پدرش سلام علیکی داره
منتها من چیزی بهش نگفتم و نمیگم ، بنابه دلایلی

منتظر بودم 20 نظر جمع کنم بعد بگم
نتایج نظر سنجی نشون داد ، شرایط سنی من با اغلب نظرها همخوانی داره
منتها من از طریق واسطه شنیدم
که گفته بود ، اختلاف سنی ما کمه:(((


بهار و پاییز

این عکس یه بار در بهار گرفته شده و یکی هم امروز موقع برگش از بانک گرفتم

هر دو بارش هم عین خل و چل ها نشستم وسط خیابان و گرفتم

تازه یادم اومد پاییز سال 90 یه بار معشوق را در همین خیابان دیده ام
همون پیاده روی سمت چپ و چند قدمی هم با چند قدم فاصله باهم بوده ایم

یادش به خیر

  • آشنای غریب
۲۰
آبان

به نام حضرت دوست که هرچه که داریم از اوست


سلام 

یه نظر سنجی میخوام راه بندازم

فقط خواهش میکنم التماستون میکنم هر کی خوند نظر بده چون نظرش برام مهمه

خیلی هم وقتتون رو نمیگیره


به نظرتون فاصله سنی مناسب برای زوجین چقدر میتونه باشه؟


فقط عدد هم بگین برام کافیه

پیشاپیش از همتون ممنونم

  • آشنای غریب