عرض سلام
جمعه, ۲۲ تیر ۱۳۹۷، ۰۱:۴۶ ق.ظ
به نام حضرت دوست ، که هرچه داریم از اوست
سلام
بعد مدتها الان وقت پیدا کردم و تونستم بیام به وبلاگ
هر چند در این مدت هر ازگاهی میومدم و سری میزدم
خلاصه عذرم را بپذیرید اگر نتونستم باهاتون همراهی کنم
در این چند روز چنان سرم مشغول بود که بعضا ساعت 12 یا 1 بامداد به خونه میرسیدم
و این همون اجابت دعایم در نیمه شعبان امسال بود .
اما در این میان ، و در این اوضاع نابسامان اقتصادی یاد معشوق هم افتاده بودم
خنده داره ! مگه نه؟
یکی نوشته بود نون پنیر و خیار و گوجه (که ما بهش پرچم میگفتیم)
برا یه وعده غذایی یه نفر میشه 3000 تومن برا سه وعده میشه 9000 تومن حالا اگه خانواده 4 نفری بود میشه 36000 تومن و در ماه میشه 1080000 تومن
یکی نوشته بود نون پنیر و خیار و گوجه (که ما بهش پرچم میگفتیم)
برا یه وعده غذایی یه نفر میشه 3000 تومن برا سه وعده میشه 9000 تومن حالا اگه خانواده 4 نفری بود میشه 36000 تومن و در ماه میشه 1080000 تومن
یعنی یکی از ساده ترین خوراکی ها برا خانواده 4 نفری در ماه بالای یک میلیون خرج داره
حالا بقیه مخارج بماند ...
من از مفصل این نکته مجملی گفتم. تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل*فک کنم از عمان سامانیست
اما خدا تو قرآنش میگه : ما شمارا زوج آفریدیم.
تازه یه جای دیگه گفته : ما زنان را برای شما مایه آرامش آفریدیم ...
حالا با این اوضاع ، که انگار قراره از مهر ماه تحریم ها باز هم شدت پیدا کنه ، به نظرتون پی گیر مایه آرامش بودن کار درستیه؟ من نمیدونم شما بگین !
هفته پیش 15 تیر روز جهانی بوسه بود
در خلوت خودم یکی دو مصرع اومد به ذهنم
«ببوسه بر آن زد » یا این یکی « به تیری دو نشان زد»
در خلوت خودم یکی دو مصرع اومد به ذهنم
«ببوسه بر آن زد » یا این یکی « به تیری دو نشان زد»
از دومی بیشتر خوشم اومد گفتم خواستم شعری بگم و ازش استفاده کنم
که مطلع شعر خیلی زود به ذهنم رسید .
منتها امان از تلگرام ، دوست قدیمیم (جواد) چند پیام برام فرستاد
و من مشغول شدم و دیگر ذوق شعریم رفت
تا اینکه امروز تو مغازه بی کار بودم
چند بیتی نوشتم که صاحب مغازه و مشتری اومد بازم ناقص موند.
اما ، الان می خوام منتشرش کنم. و شاید دیگر ادامه ندادم
من شهره به عشق تو در اقوام و زبانزد
هی مادرم از شهره شدن زخم زبان زد
در روز ازل چشم به دنیا که گشودی
خون تو به رگهای وجودم جریان زد
«ای شاخه گل روز ملاقات ندیدی»*1
این قلب مریضم به چه نحوی ضربان زد
هر بار که رفتی تپش قلب گرفتم
طوری ضربان داشت که وصفش نتوان زد
«ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار»*2
با قلب مریضم نتوانم که فغان زد
آیا شده هی بغض کنی - حرف نگویی
سخت است اگر حرف دلت را نتوان زد
...
پ ن : امید به آینده داره خیلی کم رنگ میشه و ...
پ ن : امید به آینده داره خیلی کم رنگ میشه و ...
پ ن 2: *1 از احسان افشاری و *2 از فاضل نظری
پ ن 3: یادم رفته بود بگم، جا داره از کسی که مثل یه استاد راهنمایی ام میکند تشکر کنم.
- ۹۷/۰۴/۲۲