الهی به امید تو

همه مطالب از سر دلتنگی خواهد بود

الهی به امید تو

همه مطالب از سر دلتنگی خواهد بود

التیام دهنده دردم کجایی؟

شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۰۵ ق.ظ

به نام خدا

 

رفته بودم حموم ، یهو آب رفت گوشم. یاد چند سال پیش افتادم. یک روزِ تابستانی در حوضِ حیاطمان کلی آب بازی کردم. و غافل از آبِ رفته به گوش، عصرِ همان روز ، آبِ درونِ گوشم چرک کرده بود و دردِ بسیار بسیار بدی داشت . دردی که از ناحیه داخلیِ گوش و وسط سَرَم بود و غیرِ قابلِ لمس. برای تسکین درد هر کاری کردم، بالا پایین پریدم .دور حیاط دویدم ؛ فائده ای نداشت. مادرم پشتِ گوشم زنجبیل کشید و خوابیدم . کمی بعد آب خارج شد و آن دردِ سخت برطرف شد. هنوز با گذشت 15-16 سال وقتی یادِ اون روز می افتم گوشِ راستم سوت می کشد. 

به نظرم دردِ زخمی که میشه لمس کرد ؛ خیلی قابلِ تحمل تر از دردهاییست که غیرِقابل لمس اند. فرض کن زخمی روی پوست باشه وقتی دست بروی زخم میزاری ، کلی از درد کمتر میشود. 
اما امان از دردهای نهانی؛ مثل سردرد - یا مثلا شنیدین اونائی که سنگ کلیه دارن چقدر درد میکشند. از رو شکم هم نمیشه درد رو التیام بدن . فکر کنم دوست دارن شکمشون رو پاره کنن و با دست سنگ کلیه رو بردارن ، اما ... اما نمیشه
الآن من چهارسالی هست که رو قسمتِ بالایی قلبم ، احساس سنگینی میکنم. و نمیتونم دست روی زخمم بگذارم.
دکتر هم رفته ام ، قرص صورتی هم خورده ام . دست به سینه هم می گذارم ، اما هیچ کدام فائده ای ندارد. دوست دارم مثل زنجبیلی که مادر به گوشم کشید ، یکی که همین نزدیکی هاست بیاید و مرحمی بر زخم و دردم بگذارد.

98/7/6

  • آشنای غریب

نظرات  (۷)

یکی از آرزوهای بچگی من داشتن یه حوض خوشگل تو حیاط خونه امون بود، اتفاقا حیاطمون بزرگ بود و اتفاقا اگه میگفتم حتما یه حوض برام میساختن ولی خب اینم مثل همون ماکت کره زمین که دوست داشتم هدیه بگیرم و هربار چیز دیگه ای هدیه میگرفتم به هیچ کس نگفتم و هیچ وقت برام مهیا نشد. :)

پستتون خیلی باحاله، دقیقا همون چیزیه که هی بهش فکر میکنم هی حس میکنم نمیشه منظورمو برسونم یا میگم خب که چی ادامه نمیدم یعنی راستش من هیچ وقت به جمله آخر شما نمیرسم که این بحث رو بتونم اینطور خوب و دغدغه مند و عاشقانه و حتی سوزِ قشنگ دار تمومش کنم.

خدا همه مامان ها رو حفظ کنه نهایتا همونی که تو زندگی هاتون هست هم وقتی بیاد مادرتونه که دست به کار خواهد شد و دردتون رو درمان خواهد کرد. :))

پاسخ:
حوض حیاط خونمون کوچیک بود خیلی کوچک 
عوضش خونه مادربزرگ حوض داشت این هوا :)))
 با آب چاه پر میکردیم و نوه ها همگی میافتادیم تو حوض .منتها من همیشه سردم بود و زود میومدم بیرون:(( 
و اینکه بعد ده سالگیم دیگه مادربزرگی نبود که ما رو دورش جمع کنه :((

اما پست کاملا بر اساس واقعیته .نمیدونم شمام تپش قلب تجربه کردین یا نه ولی من  گاهی وقتا قلبم واقعا اذیتم میکنه 
برخی خوراکی ها برا خودم ممنوع کردم مثل فلفل سیاه (همون ایسسوت) یا قهوه و نسکافه و... عادت دارم به پهلو بخوابم . گاهی نمیتونم رو سمت چپ بخوابم بهش فشار میاد 
و نهایت خدا واقعا همه مامانا رو حفظ کنه
  

ممنونم بابت ارسال نظر

من تجربه مامانبزرگ یا بابابزرگ داشتن ندارم حتما حس قشنگیه. :)

اتفاقا یادم رفت بگم احتمالا منظورتون از قرص صورتی رنگ، پراپرانوله البته توصیه میکنم یا پراپرانول 10 بخورید یا بجاش یه لیوان و چندتا نفس عمیق بکشید. خب تپش قلب بعضی وقتها طبیعیه زیاد بولدش نکنید بعضا پیش گَلیب حس ائلییم الاندی که اورییم چیخا توشه اِشیه : ) 

پاسخ:
حس فوق العاده ایه متاسفانه منم زود از دستشون دادم . دوتاشون رو کلا ندیدم. آخریش هم همون مادر بزرگم بود که ده سالم بود از دست دادم. خیلی متاسف و متاثر شدم از اینکه این حس زیبا رو تجربه نکردین.
آره همون قرص بود که دکتر داده بود . دیگه نمیخورم.چون دیگه تپش قلبم کم شده (البته اگه پرهیز نکنم از اون غذا ها تپش قلب هم میاد سراغم)
گاهی همون حسی که گفتین منم تجربه کردم 
یکیش همون جلسه ای بود که در مطب متخصص قلب دکتر ص-غ بودم
دکتر خودش هر مدلشو یقینا دیده ولی وقتی نوار قلب منو دید گفت :چرا پس قلب تو این شکلی میزنه
این چندوقته یه حس دیگه ای و یه درد دیگری اومده سراغ قلبم و اونم سنگینیه
احساس میکنم یه وزنه ای از قلبم آویزونه 

بیدفعه گوناغیدوخ .سوپ واریدی .انواع اقسام ادویه ویرمیشدیلار . منده بولمدیم جمعینن ایشدیم . شام قوناغیدی . گجه مگر من یاتا بولم. به پشت خوابیده بودم. احساس الیردیم قلبیم کورگیمده ویریر . اودا اله ویریردی ها بدنیم لرزیه گلیردی.

البته چون رشته من تجهیزات پزشکی هست مجبور تو اون قسمت که پزشک متخصص فرمودن قلبت چرا این شکلی میزنه دخالت کنم و بگم در این صورت باید مجدد نوارقلب گرفته شه و شرایط استیبل و نرمال دستگاه و شخصی که ازش نوارقلب برداشته میشه مجدد بررسی شه :)) باتشکر :)

پاسخ:
متاسفانه من بو قسمتین بیرازین قانمادیم :)))

خلاصه هوای قلبتون رو باید داشته باشید و اینکه به یه نوارقلب هم نمیشه اعتماد کرد همین :)

پاسخ:
ممنونم
بعد دیدن نوار قلب اکو هم گرفته شد و دکتر گفت دریچه هات مشکلی ندارن

رفتم بالا از بین پرونده ها کاغذ نوار قلبیمو پیدا کردم
متاسفانه چون 4 سال ازش گذشته کمی کمرنگ شده

این لینک عکسه  اگه دوست داشتین برین نگاه کنین
قسمت وسط سمت پایین اگه دقت کنین  ، خطوط از کادر هم زده بیرون :))

عجب همتی :)) بعد از چهارسال :)) ماشالا.

دیدم عکس رو :)

خب خداروشکر سالمه قلبتون.

پاسخ:
خودم پیدا نکردم 
مامانم گفت فلان جاست احتمالا برو بردار:)

سالمه ولی درد داره دیگه.

آقا حافظه و سلیقه مامانتون فقط :)))

پاسخ:
مامانا فرشته اند

چد وقته حس می‌کنم قلبم ریتمش عجیب غریب شده، نامنظم میزنه و مدام تپش قلب دارم. اولین باره که دارم راجع بهش با کسی حرف میزنم.

خدا بخیر کنه عاقبت ما رو با این قلب مون

پاسخ:
آره اوایل اونجوره 
یهو میبینی چهار پنج بار پشت سر هم تند تند میزنه . بعد سرعتش کم میشه به حالت اول برمیگرده و ....
شمام اگه اونطوری هستی ادویه جات تند نخور یا کم بخور اسسوت همان فلفل سیاه قدغنِ . نسکافه و قهوه نخور . خواب منظم داشته باش . شبها زود بخواب اگه نتونستی زود بخوابی ، حداقل روز کسری خواب رو جبران کن .
فعلا اینا یادم میاد .
بچه خوبی باش به حرف مامان و بابات گوش کن شلوغی نکن :))))
(یه لحظه حس دکتر بودن بهم دست داد)
ولی کار من از اونا گذشته 
من اونا رو رعایت میکنم 
همین الان اگه بخوام نفس عمیق بکشم هم احساس سنگینی رو قلبم هست و هم موقع دم احساس تنگی قلب دارم احساس میکنم جا کمه و نمیتونم کامل نفس بکشم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی