به نام خدای مهربان
ماه آبان، نمیدانم چرا در این ماه دلتنگ تر از همیشه میشوم
برخی ها با خواندن کتاب آرام میشن و من گاهی با خواندن شعر و بعضی وقتا هم که هیچ چیز آرامم نمیکند
امشب شعر خواندم و خواندم و خواندم.
واین تک بیتی ها وغزل ها رو گلچین کردم
شما هم دوست داشتین شعری تک بیتی بفرستین
یک نفر گفت:
خدا، کاش که عاشق بشوم
شد و در پیچ و خم عشق
خدا را گم کرد...
سید تقی سیدی
پدرم گاه صدا میزندَم شعر سپید...!!
بس که آشفته و رنجور و به هم ریختهام...!
حسن دلبری
آن یار طلب کن که تو را باشد و بس
معشوقه ی صدهزار کس را چه کنی؟!
ابوسعید ابوالخیر
کفر را جا داده ای در قالب دین بیشتر
اعتقادم را به غارت برد، تلقین بیشتر
ماجرایم را به مجنون گفتم وخندید که
این همه دیوانگی، بس نیست؟ از این بیشتر؟
درکلاسِ عشق، استادِ فراق این گونه گفت
باهمه شادیم، با دلهای غمگین بیشتر
هرکه آمد طعنهای بر ما زد و با خنده رفت
ناامیدم از همه، از یارِ دیرین بیشتر
شاعران مجموعهی احساسهای نادرند
شعر با آرایه خوب است و به تضمین بیشتر
"خواب دیدم رفتهای، تعبیر آمد میرسی
هرچه من دیوانه بودم، ابن سیرین بیشتر"
صادق ابراهیم زاده
بیت اخر از امیر علی سلیمانی
بازار قم از نقل لبت رو به کسادی است
بیچاره نکن حاج حسین و پسران را
مهدی نوروزی
هی نگویید: "رهایش کن اگر خواست خودش می آید"
خستهام از کلماتِ "اگر" و "ممکن" و "صبر" و "شاید"
مرجان علیشاهی
عقل پرسید که دشوارتر از کشتن چیست
عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است
به غیر از رفتنت چیزی اگر هم بوده، یادم نیست
چنان شعری که میماند به خاطر آخرین بندش
چه حالی داشتم با رفتنت؟ "سربسته" میگویم
شبیه حالِ مردی شاهدِ اعدام فرزندش
حسین زحمتکش
ابر و باد و مَه و خورشید و فلک در کارند
عاقبت داغ تو را بر دلِ من بگذارند
امیر نقدی
یک غزل گفتم برایش، در جواب این طعنه گفت:
مطمئنا آدمِ بیکار شاعر میشود"
سید یونس ناصری
پا به پا کردم و جان کندم و گفتم آخر
" دوستت دارم " و گفتی: " نظرِ لطفِ شُماست "
زیبا پالیزبان
کفر می گویم که ایمان نیز آرامم نکرد
گریه های زیر باران نیز آرامم نکرد
خواب می بینم که دنیا با تو شکل دیگری ست
خواب صادق یا پریشان نیز آرامم نکرد
دل که می گیرد نمی گوید کجا باید گریست
گریه کردن در خیابان نیز آرامم نکرد
توی تونل نعره خواهم زد...- خدایا با توام
جیغ های در اتوبان نیز آرامم نکرد
منتظر بودم که شاید... شعر آمد سر زده
بی تو این ناخوانده مهمان نیز آرامم نکرد
دوره گردی طالعم را دید...آیا سرنوشت...؟
فال های تلخ فنجان نیز آرامم نکرد
با چراغی زیر و رو کردم تمام شهر را
درد تنهایی انسان نیز آرامم نکرد
روسریت را بهم زد باد قدر لحظه ای
دیدن موی پریشان نیز آرامم نکرد
سعدیا گفتی که مهرش می رود از دل ولی
مهر رفت و ماه آبان نیز آرامم نکرد
سید علیرضا جعفری